loading...
اشعار حسن اسدی ، شبدیز
سیدمجتبی محمدی بازدید : 34 یکشنبه 19 آذر 1396 نظرات (0)

 

 

یعنی من 

من خاک سرشتِ آتش آمیزم،لبریزترین پیاله،یعنی من
از خاطره از شراب لبریزم، این پیر هزار ساله ،یعنی من

من شیره ی جان تاک میدوشم، در خلوت اضطراب مینوشم
در حجم سکوت، گرم میجوشم، در نای سکوت ، ناله یعنی من

پیدا شده از دل فراموشان، تندیس نفیسی از قدح نوشان
در چینه قرن سردِ خاموشان، گویاییِ استحاله ،یعنی من

در تنگیِ دخمه ی نفسگیرم، هر لحظه هزار بار می میرم
زنجیر، تنیده روی زنجیرم ،زندانیِ تنگچاله ،یعنی من

چونان افقِ نگاه غمبارم، از گریه ی انتظار سرشارم
بر چهره ی زرد عشق می بارم ،بر چهره ی زرد ، ژاله یعنی من

هر دم که خزان قیامتی انگیخت ،صد مرغ ز دار شاخه ای آویخت
هر لحظه که مرگ ،خنجری آهیخت، بر خاک فتاده لاله، یعنی من

از دفتر خاطرات خود برکَن ،آهسته مچاله کن به دور افکن
ای پنجه ی روزگار ، ای دشمن!چرکین ورقِ مچاله ،یعنی من

در دشت غزل زکومه ی شبدیز، تا برلب چشمه می رسم آرام 
در پنجه گرگهای خون آشام، صد پاره ترین غزاله ،یعنی من 

حسن اسدی ،شبدیز 

با کمی تغییر  

یعنی من 

من خاکَ سرشتِ آتشَ آمیزم
لبریزترین پیاله یعنی من

از خاطره از شراب لبریزم
این پیر هزار ساله یعنی من

من شیره ی جان تاک میدوزم
در هاله ی اضطراب می نوشم

در تاب و تب سکوت می جوشم
در نای سکوت ، ناله یعنی من

زانو زده در دل فراموشان
تندیس نفیسی از قدح نوشان

در چینک قرن سرد خاموشان
گویایی استحاله یعنی من

در تنگی دخمه ی نفس گیرم
هر لحظه هزار بار می میرم

زنجیر، تنیده روی زنجیرم
زندانی تنگ،چاله یعنی من

چونان افق نگاه غمبارم
از گریه انتظار سرشارم

بر چهره ی زرد عشق می بارم
بر چهره ی زرد ، ژاله یعنی من

هر دم که خزان قیامتی انگیخت
صد مرغ ز دار شاخه ای آویخت

هر لحظه که مرگ ،خنجری آهیخت
بر خاک، فتاده لاله یعنی من

از دفتر خاطرات خود برکن
آهسته مچاله کن به دور افکن

ای پنجه ی روزگار ، ای دشمن!
چرکین،ورق مچاله یعنی من

 

حسن اسدی ، شبدیز

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
چشم‌اندازي از فعاليت ادبي حسن اسدي «شبديز» شاعر نوپرداز معاصر حسن اسدي «شبديز» در سال 1336 در شهرستان سراب آذربايجان‌شرقي شهري كه در زمستانش بار سنگين برف و عذاب سرما صلابت شانه‌ها را مي‌فرسايد و در تابستان خنده‌‌ي لاله‌هاي وحشي‌اش گستره‌ي دامانش را مي‌آرايد پا به عرصه‌ي زندگي نهاد و در كوچه‌هاي ساكت و غم‌آلود شهرش كه مظهر فقر و حرمان بود با احساس كودكانه پاگرفت و بزرگ شد بعد از اتمام تحصيلات دوره‌ي ابتدايي و متوسطه وارد دانشگاه تبريز و در رشته‌ي بيولوژي (زيست‌شناسي) با مدرك ليسانس فارغ‌التحصيل شد پس از سه سال تدريس در دبيرستانهاي سراب به تهران منتقل شد و فعاليت مطبوعاتي خود را كه از دوره‌ي دبيرستان آغاز كرده‌بود وسعت بخشيد و با اكثر مطبوعات و نشريات كشور همكاري تنگاتنگي را آغاز كرد . ايشان از كلاس چهارم ابتدايي سرودن شعر را آغاز كرد و با راهنمايي استادان دلسوز، مطالعه و ممارست را سرلوحه‌ي هنر خود قرارداد و با دقايق و ظرايف شعرهاي متقدمان آشنا شد پس از پختگي و وقوف كامل در شعر گرانسنگ قديم به مطالعه‌ي آثار معاصران روي آورد و از سال 1353 كه دانش‌آموزي بيش نبود شعرهاي خود را در اكثر نشريات كشور به چاپ رسانيد و از همان دوره‌ي نوجواني به عنوان يكي از شاعران كم‌گوي و گزيده‌گوي توسط اكثر مجلات و روزنامه‌ها مطرح شد . در سال 1357 مجموعه‌اي از آثار چاپ شده خود را به نام «شبتاب در يلدا» كه حاوي غزليات، چهار پاره‌ها شعرهاي آزاد و رباعي‌ها و دوبيتي‌هاي بود توسط «انتشارات داوريژ» منتشر كرد كه يكي از مجموعه‌هاي موفق آن روزگار بود . پس از انتشار آن مجموعه و همكاري با مطبوعات كشور در سال 1365 از تهران به شهر خودش بازگشت و بعلت پاره‌اي از مشكلات گوشه‌ي عزلت اختيار كرد و از مطبوعات بريد اما در سال 1371 دومين مجموعه‌ي شعر خود را تحت عنوان «تيشه‌ي عشق» توسط «انتشارات ياران» به زيور طبع آراست كه با استقبال بسيار گرم روبرو شد . در سال 1378 مجموعه‌ي شعري بنام «صداي شيون گلها» كه حاوي غزليات و چهارپاره‌هاي شاعر بود منتشر شد . در اوايل سال 1380 مجموعه شعري بنام «درفش آتش» شامل شعرهاي نيمايي و طرح‌هاي كوتاه توسط «نشر دالغا» چاپ و منتشر شد . در اواخر سال 1380 مجموعه شعري تحت عنوان «گونش پياله‌سي» يعني «پياله‌ي خورشيد»‌ شامل شعرهايي به زبان مادري شاعر (تركي) همراه با ترجمه به فارسي اشعار توسط «انتشارات دالغا» چاپ و منتشر شد . از آثار ديگر «شبديز» مجموعه‌هاي اشعاري با عناوين «گئتمك ايسته‌ييرسن» (اگر آهنگ رفتن داري) و«ياندير مكتوبلاريمي» (نامه‌هايم را بسوزان) از آثار شاعر بزرگ آذربايجان «نصرت كسمنلي» مي‌باشد كه با قلم بسيار زيبا و روان «شبديز» به فارسي برگردانده شده‌است . و نيز مجموعه‌ي شعري تحت عنوان «بالتاسسي» (صداي تبر) كه از آثار شاعر ديگر آذربايجان «فيكرت قوجا» مي‌‌باشد با نثري شعر‌گونه با قلم «شبديز»‌ از زبان تركي به فارسي ترجمه شده است . آخرين اثر «شبديز» مجموعه شعري است به نام «بابك گل» حاوي طرح‌هاي كوتاه و شعرهاي نيمايي شاعر است كه در سال 1381 چاپ و منتشر شد . و هم اكنون سرگرم گردآوري وتنظيم شعرهاي سه ساله‌ي اخيرش مي‌باشد كه در مجموعه‌اي بنام «خنياگر نسيم» چاپ و منتشر خواهد شد . زندگينامه و برخي از شعرهاي ايشان در معتبرترين مجله‌ي ادبي ايتاليا ـ «Punto di vista» شماره‌ي 44 آوريل 2005 ـ چاپ شده است و قسمتي از ترجمه‌ها و شعرهاي تركي «شبديز» در جمهوري آذربايجان چاپ و منتشر شده است .
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 100
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 71
  • بازدید امروز : 4
  • باردید دیروز : 221
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 241
  • بازدید ماه : 347
  • بازدید سال : 1,425
  • بازدید کلی : 5,861