loading...
اشعار حسن اسدی ، شبدیز
سیدمجتبی محمدی بازدید : 30 شنبه 27 آبان 1396 نظرات (0)

 

کوزه‌ی عطشانی

تا به آتشخانه‌ی آغوشِ خود می‌خوانی‌ام
شهدِ نایاب از لبِ شاداب، می‌نوشانی‌ام

گاه می‌رانی گهی، با گریه‌های گرمجوش
بازمی‌گردانی اما باز، می‌رنجانی‌ام!

جام احساس مرا، مستانه می‌کوبی به سنگ
در میانِ خنده‌هایت، سخت می‌گریانی‌ام

بس که با بوی خیالت، هستی‌ام آمیخته
عطر گل می‌پیچد از غمگریه‌ی پنهانی‌ام

عشق، مرغِ تیز پروازی‌ست، حتی در قفس!
دام، شوری دیگر انگیزد به بالْ‌‌افشانی‌ام

آنچنان سیرابم از ابر عطشبارانِ عشق
آب می‌نوشد جهان از کوزه‌ی عطشانی‌ام

هر گلی، آیینه‌دارِ حُسن بزم‌آرای توست
در تماشاخانه‌ات، حیران‌تر از حیرانی‌ام!

تاجداران را به خارستانِ ذلت می‌کشد 
در بهارستانِ کویت، عزتِ دربانی‌ام


حسن اسدی " شبدیز

 http://www.hashabdiz.blogfa.com/category/2

 با کمی تغییر ...


کوزه‌ی عطشانی

تا به آتشخانه‌ی آغوشِ خود می‌خوانی‌ام
شهدِ نایاب از لبِ شاداب، می‌نوشانی‌ام

گاه می‌رانی گهی، با گریه‌های گرمجوش
بازمی‌گردانی اما باز، می‌رنجانی‌ام!

جام احساس مرا، مستانه می‌کوبی به سنگ
در میانِ خنده‌هایت، سخت می‌گریانی‌ام

بس که با بوی خیالت، هستی‌ام آمیخته
عطر گل می‌پیچد از غمگریه‌ی پنهانی‌ام!

عشق، مرغِ تیز پروازی‌ست، حتی در قفس!
هر قفس، هفت‌ْآسمان دارد به بالْ‌‌افشانی‌ام

آنچنان سیرابم از ابر عطشبارانِ عشق
آب می‌نوشد جهان از کوزه‌ی عطشانی‌ام!

تاجداران را به خارستانِ ذلت می‌کشد 
در بهارستانِ کویت، عزتِ دربانی‌ام!

هر گلی، آیینه‌دارِ حُسن بزم‌آرای توست
مثل «شبدیز» از غزلنوشانِ این مهمانی‌‌ام


حسن اسدی " شبدیز

 

سیدمجتبی محمدی بازدید : 19 شنبه 27 آبان 1396 نظرات (0)

 

غزل‌خوانی 

پرده افتاده ز رخساره‌ی نوراني تو 
غرقِ حيراني‌ام از حُسن چراغاني تو

اختر و ماه در آيينه‌ی چشمت پيداست
چرخ، وارون شده از آينه‌گرداني تو

از سرِ زلف تو صد خوشه‌ی دل، مي‌بارد
خاك، گلگون شده از سلسله‌جُنباني تو

یادگارِ شرفِ عشقِ غرورانگیز است
روي پيشاني ‌من مُهر پريشانيِ تو

من كه در سینه، تمنای بهاران دارم
چه كنم با دلِ دمسرد و زمستاني تو؟

به شميم گلِ لبخند تو محتاج‌ترم
تا بهاری شوم از شورِ گل‌افشاني تو

غزلِ عاطفه از دفتر «شبدیز» بخوان
سنگ، گل می‌دهد از شور غزل‌خواني تو

حسن اسدی " شبدیز

سیدمجتبی محمدی بازدید : 24 شنبه 27 آبان 1396 نظرات (0)


غمنامه
نام من رفته‌ست روزی بر لب جانان به سهو
اهل دل را بوی جان می‌آید از نامم هنوز

«حضرت حافظ»

 

غمنامه
پیرم اما رازِ گل‌ها را نمی‌دانم هنوز!
بذر گل در دشتِ سنگستان می‌افشانم هنوز!

سخت، گریانم فریب خنده‌هایم را مخور
پشتِ تصویری که خندان است پنهانم هنوز!

در کنار سفره‌ی غم، خونِ دل، نوشیدنی‌ست
در مصیبت‌ْخانه‌ی تقدیر، مهمانم هنوز!

از لهیبِ استخوانسوزی که همزادِ غم است
آبِ آتشناک می‌بارد ز چشمانم هنوز!

بس که خونابِ جگر با گریه‌ام آمیخته
بوی خون می‌پیچد از دریایِ دامانم هنوز!

وای ... دیو بیکسی، با لشکر دلواپسی
پادشاهی می‌کند در کشورِ جانم هنوز!

سایه‌ی غم بر سرِ «شبدیز» بال افشانده است
بسکه با ساز غزل، غمنامه می‌خوانم هنوز!


حسن اسدی " شبدیز

 

سیدمجتبی محمدی بازدید : 19 شنبه 27 آبان 1396 نظرات (0)


عطش نوشان


بر لشگرِ بيداران، سرلشگرِ عصيان باش
در باغ سپیداران، سرچشمه‌ی جوشان باش

چون كوكبه‌ی ليلا، بر محملِ شب بنشين
در حلقه‌ی كوكب‌ها‌ مهشیدِ فروزان باش

درحنجره‌ی شن‌ها، فريادِ عطش جاريست
در جام عطش‌ْنوشان، گلباده‌ی باران باش

عمری‌ست که این جنگل در خواب زمستانی‌ست
در محشر بیداران، ناقوس بهاران باش

ننگ است زَغَن نوشد، شهدِ لب گل‌ها را
در محفل گل بنشین غوغای هَزاران باش

تقديرِ شقايق‌ها در چنگِ مغيلان است 
در فصل شکوفایی، جلّادِ مغيلان باش

خورشید رهایی را بر دوش فلک بنشان
در گلشن شیدایی «شبدیز» غزلخوان باش

 


حسن اسدی " شبدیز

 

سیدمجتبی محمدی بازدید : 22 شنبه 27 آبان 1396 نظرات (0)


مشق عشق


سواراني كه لب تَر مي‌كنند از باده‌ی آتش
جبينِ عشق مي‌سايند بر سجاده‌ی آتش

خوشا بر حال آن سروی، كه در دمسرديِ بوران
سلحشورانه مي‌پوشد به تن، لبّاده‌ی آتش

شميم نور، در شبدامنِ آفاق مي‌پيچد 
اگر دامن تكانَد شاخه‌ی گُلداده‌ی آتش

گل خورشید، خوابِ آسمانها را مي‌آشوبد 
شب‌‌‌افروزند گل‌هایِ به خاکْ‌افتاده‌ی آتش

به خاكسترنشيناني كه از تقدير می‌نالند
ز مشقِ عشق مي‌گويد زبانِ ساده‌ی آتش

مرا اي تشنگانِ چشمه‌ی خورشيد دريابيد
روانم، روشنم، از نسل آبم، زاده‌ی آتش

چُنان در بی‌گناهی، شهره‌ی آفاق شد «شبدیز»
«سیاوش»‌وار جولان می‌دهد در جاده‌ی آتش


حسن اسدی " شبدیز

 

با کمی تغییر .......

 

زبان ساده‌ی آتش

سواراني كه لب تَرمي‌كنند ازباده‌ی آتش
جبين عشق مي‌سايند برسجاده‌ی آتش

خوشا! بر حال آن سروی كه در دمسرديِ بوران
سلحشورانه مي‌پوشد به تن لباده‌ی آتش

شميم نور در شبدامنِ آفاق مي‌پيچد 
اگر دامن تكانَد شاخه‌ی گُلداده‌ی آتش

گل خورشید خوابِ آسمانها را مي‌آشوبد 
شب‌‌‌افروز است گلبرگ به خاک افتاده‌ی آتش

ز رگهاي كبود سنگ ، خون لاله مي‌جوشد
اگر یک دم نهد لب، ‌بر ‌لب بيجاده‌ی آتش

به خاكسترنشيناني كه از تقدير می‌نالند
ز مشق عشق مي‌گويد زبانِ ساده‌ی آتش

مرا اي تشنگانِ چشمه‌ی خورشيد دريابيد
كه من ازتيره‌ی بيرنگ آبم زاده‌ی آتش


حسن اسدی " شبدیز

سیدمجتبی محمدی بازدید : 16 شنبه 27 آبان 1396 نظرات (0)


غزل دلتنگی

گلهاي حسرت می‌دمد از گلشنِ دلتنگي‌ام
بوی شقايق مي‌دهد پيراهنِ دلتنگي‌ام

اشكم روان از چشمِ تَر، از سينه‌ام خون جگر
دريا به دريا مي‌رسد در دامنِ دلتنگي‌ام

ابريْ‌ست آفاق دلم، كو تيغِ رعد‌آسايِ عشق؟
تيغي كه آسان بگذرد از جوشنِ دلتنگي‌ام

يک آسمان خونابه‌ی فرياد می‌بارد به خاک
هر خوشه‌ گر خالی شود از خرمن دلتنگی‌ام

ای عشق ای آتشْ‌‌نَفس! من تشنه‌ی آزادی‌ام
راهی ‌بزن بر قلعه‌ی بي‌روزنِ دلتنگي‌ام

گر رويِ وحشت، كم شود زانويِ ظلمت، خم شود 
خورشيدِآتشدم شود آتشزنِ دلتنگي‌ام

«شبدیز» را میخواره کن ، دلواپسی را چاره کن
ای دشمنِ دلواپسی، ای دشمنِ دلتنگی‌ام


حسن اسدی " شبدیز

سیدمجتبی محمدی بازدید : 22 شنبه 27 آبان 1396 نظرات (0)


من قفس را می‌پرستم

آتشم‌زن عشق من! زيباترين! خاكسترم ‌كن
نازنين! خاكسترم ‌كن، آه! اما باورم كن

با تو سردار زمين‌ام، از تبار ِآبتين‌ام
گر چه خاكسترنشينم، آفتاب خاورم

كنگو كه با توفان ستيزم، كوه در دريا بريزم! 
جان بكف گر برنخيزم، خاك عالم بر سرم ‌كن 

مست دُردآشامي‌ام من، سايه‌ی ناکامی‌‌ام من 
كُشته‌ی گمنامی‌‌ام ‌‌من، زنده‌كن، نام‌آورم ‌كن

ديده‌ دارم گوهرآذين تا شود جام ‌جهان‌بين 
گَرد راه از چهره برچين سرمه‌ی چشم ترم كن

بارها از دام جَستم باز در دامت نشستم
من قفس را مي‌پرستم خيز و بي‌بال‌و‌پرم كن 

بغض «شبدیز» از گراني بسته، نايِ 
نغمه‌خوانيباده‌ی آتش‌زباني، عشق من! در ساغرم كن


حسن اسدی " شبدیز

 

سیدمجتبی محمدی بازدید : 22 شنبه 27 آبان 1396 نظرات (0)

 

من قالديم

سنين آردينجا سرگردان دولانماق قالدي، من قالديم
او سوزگون گوزلرين عشقينده يانماق قالدي، من قالديم

محبت گولشنينده دسته دسته گول‌لريم سولدو
تيكان‌لار كولگه‌سينده دالدالانماق قالدي، من قالديم

كؤنول جامينده عشقين داشلاناركن، مندن آيريلدين
چاخير دولموش چاناغلار تك، جالانماق قالدي من قالديم

بزه‌نميشدير سنيله، گول‌لريله، اويغولار بزميم
شيرين ايستك‌لي رويادن، اويانماق قالدي من قالديم

بيلين، عشقين سماسيندا دمير جايناغلي قوزغون وار
دمير جايناغ‌لار آلتيندا، تالانماق قالدي من قالديم

دئديم ايستك بوتاغيندان چيچك ده‌رمك سعادت‌دير
تيكان‌لار خنجريله، پارچالانماق قالدي من قالديم

دئديم جاندان كئچن عاشيق محبت‌دن زيان گؤرمز
بو سوداده قيزيل قانه بويانماق قالدي من قالديم


حسن اسدی " شبدیز

 


من ماندم

 

در جستجوی تو جز سرگردانی و حیرانی حاصلم نشد
درشعله‌ی‌ عشقِ چشمهای خُمارآلودت خاکستر شدم

گلهای عشقم در گلشن محبّت پژمردند و من از بی‌پناهی
در سایه ی خارها پناه گرفتم

هنگامی از من جدا شدی که ساغر دلم از عشق تو لبریز بود
این ساغر پُر شراب را بیرحمانه واژگون کردی

بزم خواب هایم با گلهای امید و گل شاداب رخساره‌ات آراسته بود
آه که با رفتنت خواب شیرین‌ام را آشفته کردی

هشدار! ای مرغان دلباخته، آسمان عشق زیر سلطه‌ی کرکس آهنین‌چنگال است
و من طعمه‌ی خشم این کرکس خون‌آشام گشتم

با خود گفتم که شکوفه‌ چیدن از شاخسار محبت، سعادتی‌ست
اما سرانجام با خنجر خارها، لت‌وپار شدم

با خود گفتم: به دلداده‌ی جان‌برکف، در بازار عشق هیچ زیانی نخواهد رسد
اما در این سودا، به خون سرخ خویش آغشته گشتم


حسن اسدی " شبدیز

درباره ما
چشم‌اندازي از فعاليت ادبي حسن اسدي «شبديز» شاعر نوپرداز معاصر حسن اسدي «شبديز» در سال 1336 در شهرستان سراب آذربايجان‌شرقي شهري كه در زمستانش بار سنگين برف و عذاب سرما صلابت شانه‌ها را مي‌فرسايد و در تابستان خنده‌‌ي لاله‌هاي وحشي‌اش گستره‌ي دامانش را مي‌آرايد پا به عرصه‌ي زندگي نهاد و در كوچه‌هاي ساكت و غم‌آلود شهرش كه مظهر فقر و حرمان بود با احساس كودكانه پاگرفت و بزرگ شد بعد از اتمام تحصيلات دوره‌ي ابتدايي و متوسطه وارد دانشگاه تبريز و در رشته‌ي بيولوژي (زيست‌شناسي) با مدرك ليسانس فارغ‌التحصيل شد پس از سه سال تدريس در دبيرستانهاي سراب به تهران منتقل شد و فعاليت مطبوعاتي خود را كه از دوره‌ي دبيرستان آغاز كرده‌بود وسعت بخشيد و با اكثر مطبوعات و نشريات كشور همكاري تنگاتنگي را آغاز كرد . ايشان از كلاس چهارم ابتدايي سرودن شعر را آغاز كرد و با راهنمايي استادان دلسوز، مطالعه و ممارست را سرلوحه‌ي هنر خود قرارداد و با دقايق و ظرايف شعرهاي متقدمان آشنا شد پس از پختگي و وقوف كامل در شعر گرانسنگ قديم به مطالعه‌ي آثار معاصران روي آورد و از سال 1353 كه دانش‌آموزي بيش نبود شعرهاي خود را در اكثر نشريات كشور به چاپ رسانيد و از همان دوره‌ي نوجواني به عنوان يكي از شاعران كم‌گوي و گزيده‌گوي توسط اكثر مجلات و روزنامه‌ها مطرح شد . در سال 1357 مجموعه‌اي از آثار چاپ شده خود را به نام «شبتاب در يلدا» كه حاوي غزليات، چهار پاره‌ها شعرهاي آزاد و رباعي‌ها و دوبيتي‌هاي بود توسط «انتشارات داوريژ» منتشر كرد كه يكي از مجموعه‌هاي موفق آن روزگار بود . پس از انتشار آن مجموعه و همكاري با مطبوعات كشور در سال 1365 از تهران به شهر خودش بازگشت و بعلت پاره‌اي از مشكلات گوشه‌ي عزلت اختيار كرد و از مطبوعات بريد اما در سال 1371 دومين مجموعه‌ي شعر خود را تحت عنوان «تيشه‌ي عشق» توسط «انتشارات ياران» به زيور طبع آراست كه با استقبال بسيار گرم روبرو شد . در سال 1378 مجموعه‌ي شعري بنام «صداي شيون گلها» كه حاوي غزليات و چهارپاره‌هاي شاعر بود منتشر شد . در اوايل سال 1380 مجموعه شعري بنام «درفش آتش» شامل شعرهاي نيمايي و طرح‌هاي كوتاه توسط «نشر دالغا» چاپ و منتشر شد . در اواخر سال 1380 مجموعه شعري تحت عنوان «گونش پياله‌سي» يعني «پياله‌ي خورشيد»‌ شامل شعرهايي به زبان مادري شاعر (تركي) همراه با ترجمه به فارسي اشعار توسط «انتشارات دالغا» چاپ و منتشر شد . از آثار ديگر «شبديز» مجموعه‌هاي اشعاري با عناوين «گئتمك ايسته‌ييرسن» (اگر آهنگ رفتن داري) و«ياندير مكتوبلاريمي» (نامه‌هايم را بسوزان) از آثار شاعر بزرگ آذربايجان «نصرت كسمنلي» مي‌باشد كه با قلم بسيار زيبا و روان «شبديز» به فارسي برگردانده شده‌است . و نيز مجموعه‌ي شعري تحت عنوان «بالتاسسي» (صداي تبر) كه از آثار شاعر ديگر آذربايجان «فيكرت قوجا» مي‌‌باشد با نثري شعر‌گونه با قلم «شبديز»‌ از زبان تركي به فارسي ترجمه شده است . آخرين اثر «شبديز» مجموعه شعري است به نام «بابك گل» حاوي طرح‌هاي كوتاه و شعرهاي نيمايي شاعر است كه در سال 1381 چاپ و منتشر شد . و هم اكنون سرگرم گردآوري وتنظيم شعرهاي سه ساله‌ي اخيرش مي‌باشد كه در مجموعه‌اي بنام «خنياگر نسيم» چاپ و منتشر خواهد شد . زندگينامه و برخي از شعرهاي ايشان در معتبرترين مجله‌ي ادبي ايتاليا ـ «Punto di vista» شماره‌ي 44 آوريل 2005 ـ چاپ شده است و قسمتي از ترجمه‌ها و شعرهاي تركي «شبديز» در جمهوري آذربايجان چاپ و منتشر شده است .
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 100
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 69
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 198
  • باردید دیروز : 4
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 214
  • بازدید ماه : 320
  • بازدید سال : 1,398
  • بازدید کلی : 5,834