غريب
غريب شهر جنون
در غروب غمگينم
کجا گريزم و در سايهي کدامين سرو؟
عزای بیکسیام را به گريه بنشينم
که در حواليِ شهر
بجز سیاهیِ غم، سايهاي نميبينم
حسن اسدی " شبدیز
غريب
غريب شهر جنون
در غروب غمگينم
کجا گريزم و در سايهي کدامين سرو؟
عزای بیکسیام را به گريه بنشينم
که در حواليِ شهر
بجز سیاهیِ غم، سايهاي نميبينم
حسن اسدی " شبدیز
خوشباور
تا سپهرِ بخت من، پیراهنش خاکستریست
آفتاب عمر من در حسرتِ آتشپریست!
شیشههای باورم را سنگباران میکنند
باز هم در سینهام آیینهی خوشباوریست
خرمنستان شبم را ماه من! آتش بزن
برق لبخندت طلوع آفتاب دیگریست
میپرستم شیطنتهای دلانگیز تو را
گرچه در آیین ما شیطانپرستی، کافریست
ساغر چشمت نجاتم داده از میخوارگی
پرسه در میخانههای شهر، از بیساغریست
نوش جانم باد اگر زخم از زبانت میخورم
زخم تو شیرینترینْ جام از شراب دلبریست
تا فلک سرمیکشد آوازهی جانبازیام
سرنهادن بر لب شمشیر عشقت سروریست
با دل خوشباور �شبدیز� بیمهری چرا؟
در پریشانخانهی تاریک زلفت، بستریست
حسن اسدی " شبدیز
شمع
فاش میگویند، باید شمع را خاموش کرد
تا مبادا گوشهای از تیرگی روشن شود
آه! اما غافلند
ریشه در خورشید دارد گلشن اندیشهها
حسن اسدی " شبدیز
آتشافشان مينوازم
چنگِ شيون ميربايد «شورِ» آواز دلم را
ابر، ميبندد بلنديهايِ پرواز دلم را
كو كدامين دستِ جادو؟ ميرسد با نوشدارو
تا ببندد زخمهايِ بال شهباز دلم را
در طلسم بياماني، ديو با آتشْزباني
ميگُدازد شهرزادِ قصهپردازِ دلم را
سربلندم، ترکتازم، بيرقم، در اهتزازم
شوكتي والاست، سروِ قامتْافراز دلم را
آه! اگر با ناله سازم ابرها را ميگُدازم
آتشافشان مينوازم نغمهی ساز دلم را
دستِ همّت، گرتكانم شورِ عصيان ميفشانم
كي ببندد آسمانم، دستِ اعجاز دلم را؟
عشق با رنگينْخيالي، گلشني ميآفريند
گر به گل چيدن گُزيند شاخهی راز دلم را
سینهی«شبدیز» خلوتخانهی نازآفرینیست
تا غمی در دل نشیند میکشد ناز دلم را
حسن اسدی " شبدیز
آفریدن
چو در گلدشت احساسم دميدي
بهارم را به ویرانی کشيدي
مرا در هر نفس، صد بار کشتی
برای کُشتنم، بازآفريدی!
حسن اسدی " شبدیز
آواز ابر
با من كس اين نگفت
ابر سپيد بالِ سپهرت
فرشته نيست
در معبد نياز
گريان به استغاثه نشستم
تا سردهد فرشتهام آواز آب را
تا در نگین آب نشانَد سراب را
***
ابر سپید بال سپهرم چو لب گشود
هر نغمهای ز پردهی آوازهای او
بارانی ازگدازه و دشنام و دشنه بود
حسن اسدی " شبدیز
غنچگیهایت
غنچگیهایت نیازآلود نازم میکند
نازِ گلخندت ز گلها، بینیازم میکند
بیرقی افتاده بر خاکم، بهارِ شانهات
آسمان را گلفشان از اهتزازم میکند
عشق را نازم! که با شورِ سبکپروازیاش
در سپهرِ پاکبازی، شاهبازم میکند
غنچهی صد رنگِ احساسم اگر لب وا کند
روگشایی از نگارستانِ رازم میکند
سرنهادن بر لبِ شمشیرِ خونافشان عشق
از سرافرازانِ محرابِ نمازم میکند
رقص مرگ و زندگی در چشمِ شورْآهنگِ توست
شیطنتهایش، کدامین نغمه، سازم میکند؟!
پَرمیافشانم به سوی آتشِ آغوش تو
وای من! دمسردیات حسرتگدازم میکند
در تبِ جانْکندنم بگذار توفان بگذرد
مرگ، با آهنگ غم در خوابِ نازم میکند
حسن اسدی " شبدیز
با کمی تغییر ...
غنچگیهایت
غنچگیهایت نیازآلودِ نازم میکند
نازِ گلخندت ز گلها، بینیازم میکند
بیرقی افتاده بر خاکم، بهارِ شانهات
آسمان را گلفشان از اهتزازم میکند
عشق را نازم! که با شورِ سبکپروازیاش
در سپهرِ پاکبازی، شاهبازم میکند
غنچهی صد رنگِ احساسم اگر لب وا کند
روگشایی از نگارستانِ رازم میکند
سرنهادن بر لبِ شمشیرِ خونافشان عشق
از سرافرازانِ محرابِ نمازم میکند
پَرمیافشانم به سوی آتشِ آغوش تو
وای من! دمسردیات حسرتْگدازم میکند
ترک خواهم کرد امشب، کلبهی «شبدیز» را
مرگ، با آهنگ غم در خوابِ نازم میکند
حسن اسدی " شبدیز
گلچين
**
گل سرخي چيدم
خنجر خار ز دستم آویخت
خون گرمم ز سرْ انگشتم ريخت
آن زمان فهیمدم
راز همبستگی زشتی و زیبایی را
***
و من امروز شمیم نفس گلها را
از لب سبزترینْ باغچهها میبویم
وَ به خود میگویم
کاش هرکس که گلي ميچيند
دست خود را چون من
غرق در خون بيند
حسن اسدی " شبدیز
افعی
در دل شوریده عشقی آتشین میپرورم
افعیِ آتشنفس در آستین میپرورم
ریشه در خون کرده، اندوهِ شرنگاندود عشق
شاخهی حنظل به جوی انگبین میپرورم
گرچه میمیرم ولی با مرگ شورانگیز خود
زندگی را در نگاه واپسین، میپرورم
در بلورستان دل، گلخانهای از جنس ناز
زیر چتری از خیال، ای نازنین میپرورم
از برای خوابِ تو در خرمنستان غزل
دشتی از آلالههای دستچین، میپرورم
تا ز چشم هر گیاهی مشعلی روشن شود
آفتابی در نهانگاه زمین میپرورم
جز به عمری خوندل خوردن نمیآید بدست
شوکت نامی که بر نقشِ نگین میپرورم
حسن اسدی " شبدیز
آتش
من، شطّي از آتش
شطّي روان بر سينهی صحرا
در زير پايم ميگدازد
خار، گل، خارا
پشتِسرِ من گشته خاكستر
هر زشت، هر زيبا
موج مرا درهم شکن، خشم مرا بنشان
دریای شورانگیز من!
آغوش خود بگشا
حسن اسدی " شبدیز
تعداد صفحات : 10